(◕‿◕) مهتای من بی همتاست (◕‿◕)

          ...

  مهتا خیلی خوشحاله با روغن بچه چرب شده آماده هستش که بره حمام آب بازی     ...

  مهتا به تازگی یاد گرفته عروسکش را دستش بگیره یه کم نگاش میکنه بعد فورا میبره طرف دهنش میخوردش ای شیطون بلا میخواد ببینه چه مزه ای دارد     ...

          ...

  دست مامان جون دخترم درد نکنه که برای نوه ی گلش ٢تا کلاه خوشکل بافته این هم از عکس هاش         ...

  این م از آلبوم خوشکل مهتا جون امیدوارم بعد از گذاشتن عکس های نازت داخل آلبوم مثه این وبلاگ یه خاطره خوب برات باشه                     ...

  عروسک نازی من مونس و همبازی من شیرش و خورده خوابش میاد خسته شده لالاش میاد چشمای نازی داره مژه ی درازی داره باز میکنه میبنده همش به من میخنده   ...

عروسکم لالاش میاد شب که میشه باباش میاد سوار اسب سم طلا میاد میاد ازون بالا براش قاقامیاره طوق طلا میاره طوق طلا به گردنش میفته روی پیرهنش جیرینگ جیرینگ میکنه براش چقد دوسش داره باباش ...

سهیل پسر خوشکل دوست بابای مهتا هست سهیل 40 روز از مهتا بزرگتره خیرش را بابا مامانش ببینن اینجا مهتا بداخلاق شده بود به زور میخندید ماشاا... به هر دوشون ...

                    عزیرم خوابش میاد اینم از موهای جیگرم  وای چه موهای قشنگی باید براش ببافم این پیراهن قرمز خوشکل را مامان و بابا از کربلا برات گرفتن اون موقع تو 1 ماه بود تو دل مامانت بودی چقدر بهت میاد عزیرم   این دوتا عکس مهتا را زمانی که میخواست بره واکسن دو ماهگیش را بزنه انداخته عزیزم چه سرحالی اگه میدونستی قراره چی بشه که... گلم این پیراهن را مامانت 12 سال پ...